نقد فیلم Cmon Cmon؛ فیلمی تأمل برانگیز دربارۀ روابط خانوادگی

به گزارش وبلاگ چاپارها، وقتی از کسی سوالی می پرسید ناخودآگاه آغاز می کنید به فکر کردن به این که جواب خودتان به این سوال چیست. شاید همۀ گزارشگران و روزنامه نگاران اینطور نباشند، اما من گاهی موقع مصاحبه کردن با افراد و سوال پرسیدن از آن ها مجبورم مراقب باشم که خودم پاسخی ندهم که روی پاسخ مصاحبه شونده هم اثر بگذارد.

نقد فیلم Cmon Cmon؛ فیلمی تأمل برانگیز دربارۀ روابط خانوادگی

به گزارش وبلاگ چاپارها؛ در فیلم Cmon Cmon، اثر مجذوب نماینده مایک میلز، جانی (با بازی خواکین فنیکس) که یک تهیه نمایندۀ محصولات شنیداری است، از بچه های زیادی دربارۀ افکارشان پیرامون آینده و جامعه شان سوال می پرسد. برخی ها نگرانند، برخی ها امیدوارند، برخی ها دوست دارند دنیا با آن ها مهربان باشد و بقیه فقط می خواهند که دنیا آن ها را آنطور که هستند ببیند.

همین کافیست که بیننده را به تامل وادار کند، حتی اگر جانی ادامۀ فیلم را به فکر کردن دربارۀ آینده نگذراند. او مثل بیشتر آدم بزرگ ها فقط دنبال این است که روزش را بگذراند؛ وظایف مختلفش را انجام دهد، از اتفاقات ناگوار جلوگیری کند، یا فقط سعی کند که به کسی یاری کند. اما او یک باره سوال پرسیدن را متوقف می نماید و در همین وقت است که می تواند به پاسخ های خودش فکر کند. یعنی در همان زمانی که با کودکی کنجکاو زندگی می نماید که سوال های مخصوص خودش را دارد.

درست مثل فیلم های درخشان قبلی میلز یعنی مبتدی ها و زن قرن بیستم، در این فیلم هم محرک اصلی روایت، آدم های زندگی ما هستند؛ کسانی که دوستشان داریم، هم صحبت های ما، دشمنان ما، کسانی که مایوس مان می نمایند و کسانی که دوست داریم به آن ها نزدیک شویم.

در Cmon Cmon جانی می خواهد به خواهرش ویو (گبی هافمن) که ارتباط چندانی هم با او نداشته است یاری کند. خواهر جانی باید به کالیفرنیای شمالی به نزد شوهرش پل (اسکوت مک نیری) که از اختلال روانی رنج می برد برود و در درمانش به او یاری کند. این خواهر و برادر بعد از مرگ مادرشان به خاطر پیشینۀ مشترک درد و رنج و حرف های ناخوشایندی که به هم زده اند از یکدیگر جدا بوده اند. حالا ویو از جانی می خواهد که مراقبت از پسرش جسی (وودی نورمن) را در لس آنجلس به عهده بگیرد. جانی که حالا مشغولیتی تمام وقت در مراقبت از خواهرزاده اش پیدا نموده، به دریافت تازهی از دنیا دست پیدا می نماید؛ می فهمد که فرزند داشتن چقدر می تواند سخت باشد و چه لحظه های شادمانی و استیصالی را ممکن است پیش بیاورد.

فیلم Cmon Cmon با نویسندگی و کارگردانی میلز، تب و تاب تازۀ زندگی جانی را با اشتیاقی صمیمانه به تصویر می کشد. جانی سعی می نماید از این موقعیت سخت برترین استفاده را بکند، جسی را از واقعیات ناملایم زندگی پدرش دور نگه دارد و با خلق و خوی عجیب و خاص خواهرزاده اش هم کنار بیاید. نورمن گاهی با رفتار های خاص و جالبش توجه مخاطب را به خود معطوف می نماید، اما این فنیکس است که با بازی عالی خود در نقش شخصیتی آسیب پذیر و شنماینده، اصل و اساس فیلم را می سازد.

Cmon Cmon هم لحظات شیرین ارتباط و فهم متقابل این دو نفر را به تصویر می کشد و هم اشتباهات آن ها را؛ مثل صحنه ای که جسی برای مدت کوتاهی از جلوی چشم جانی دور می گردد و او را عصبانی می نماید. جانی وقتی جسی را پیدا می نماید از کوره در می رود و این باعث می گردد که جسی بیشتر از قبل گوشه گیر گردد. این یک اشتباه صادقانه است که در عین حال به شکل دردناکی روایت می گردد. صحنۀ بعدی ویو را نشان می دهد که دارد جانی را برای دلجویی از جسی هدایت می نماید و کوشش می نماید تا اعتماد جسی را نسبت به او بازگرداند. روابط آدم ها در این فیلم تجربه هایی به هم ریخته و آشفته اند و آزمون و خطا ها حتی پیش از اینکه نتایجشان فهمیده گردد شروع می شوند.

میلز از حیث تجربه کارگردانی تا حدی از آثار قبلی خود فاصله می گیرد و Cmon Cmon را کاملا سیاه و سفید فیلم برداری می نماید. این انتخاب قابل ملاحظه ای است و فراز و فرود های روزمرۀ مراقبت از فرزند را در قالب این ترفند سینمایی به تصویر می کشد؛ با این کار هم احساس بی زمانی القا می گردد (رشد کردن و روبرو شدن با واقعیت) و هم مطابقت با لحظه تاریخی خاصی تداعی می گردد (قصه گویی صوتی در عصر زندگی آمریکایی). رنگ های سیاه و سفید کاملا از هم مجزا نشده اند و به همین دلیل جا برای رنگ خاکستری بیشتر باز شده است؛ چشم انداز ای عالی برای به تصویر کشیدن شخصیت هایی که هنوز واقعیات تازه زندگی شان را به درستی درک ننموده اند.

میلز و فیلمبردارش رابی رایان از تضاد بصری میان لس آنجلس و نیویورک هم استفاده نموده اند تا پیاده رو های آفتابی و خانه های ویلایی لس آنجلس را در تضاد با ساختمان های شلوغ و روح آلودۀ نیویورک قرار دهند. حتی در درخشش رمانتیک تصویر سیاه و سفید، این دو مکان خصلت های متفاوت خودشان را دارند. فیلم سفر های کوتاهی به دیترویت و نیواورلئان هم دارد و نشان می دهد که روح این دو شهر را هم می توان با همین نور به تصویر کشید. در این فیلم توجه زیادی به پس زمینه و چینش صحنه وجود دارد. حالا فرقی نمی نماید که صحنه در یک جای شلوغ پایین شهر باشد یا خانه ای پر از خاطرات یا شاخه های بلند یک درخت بلوط. به این ترتیب فیلم در واقع عواطف شخصیت ها را در قالب جزئیات صحنه نیز به تصویر می کشد.

Cmon Cmon فیلمی است که مخاطب را به تامل وادار می نماید. این فیلم قرار نیست یک رخداد سینمایی بزرگ باشد. این یک درام صادقانه دربارۀ روابط آدم هاست که از منظر اعضای یک خانواده روایت می گردد. این فیلم با ریتم ملایمی که دارد و با پرسش هایی که مطرح می نماید، چه پرسش های کاری جانی از بچه ها و چه پرسش های جسی از او، انگار به درون خاطرات ما فرومی رود؛ خاطرات ما از وقتی که در یک فروشگاه گمشده بودیم یا از چیزی ترسیده بودیم که دقیقا نمی دانستیم چیست. این فیلم جایی را تصویر می نماید که در آن آشتی ممکن می گردد و پرسش ها برای بهتر شناختن همدیگر را بهتر می توان مطرح نمود. اما حتی زمان زیادی بعد از این که نوشته های انتها فیلم پدیدار می شوند، ما همچنان درگیر این تامل هستیم که پاسخ های ما چه می توانند باشند.

منبع: rogerebert.com

منبع: فرارو

به "نقد فیلم Cmon Cmon؛ فیلمی تأمل برانگیز دربارۀ روابط خانوادگی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نقد فیلم Cmon Cmon؛ فیلمی تأمل برانگیز دربارۀ روابط خانوادگی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید